عزیز دلم، ستایش عزیز دلم، ستایش ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره
وبلاگ عزیزترینموبلاگ عزیزترینم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

❀◕ ‿ ◕❀چشمهای ستایش چشمه زندگی❀◕ ‿ ◕❀

به بهانه 2 سالگی

    عزیز دلم، ستایش تا این لحظه ، 1 سال و 11 ماه و 25 روز و 4 ساعت و 14 دقیقه و 3 ثانیه سن دارد   . . . واااای خدای من ۲سااااال !  کِی این همه گذشت و من نفهمیدم . . این روزهای درشتاب خیلی بی رحمانه دقایق روازما میگیرن اگه وقت نکنی خوب مزه مزه اش کنی ازدستت رفتن برای همیشه ،،، ومن هرروزاین طعم رو چشیدم اماانگارفرصت مزه مزه کردن خیلی نیست و تاچشم بازمیکنی شب شده وباید دوباره چشمهات روببندی  .  .  . دخترم زودبزرگ شواما فرصت به یادنگه داشتنت روبیشتر بهم بده که ازترس ازیادنرفتن فقط دارم مینویسم وثبت میکنم که مبادادقیقه ای روازدست بدم . گاهی باخودم میرم به آینده  فکرمیکنم ...
29 مرداد 1392

آخ جون 10 روز دیگه مونده

  دختر شیرینم باورم نمیشه 10 روز دیگه تولد 2 سالگیته ومن یه دختر خانومه 2ساله دارم با هزاران هزار آرزو براش ومادر بودنم 2 ساله شده،  قبل از اینکه تو دلم بیای هیچوقت فکر نمیکردم مادر بشم و تصور این روزها رو نداشتم وچقدر خوب وشیرینه مادر دختر چون تو بودن. همیشه میگفتم اگه قراره مادر بشم وفرزندی داشته باشم خدا کنه که دختر باشه و خدا این لطفو به من وبابا کرد و تو رو به ما داد و هر روز و هر ساعت شیرنی زندگیو با وجود تو و دیدن تو بیشتر حس میکنیم. نمیدونی واقعا" نمیدونی هر بار که نگاهت میکنم و صداتو میشنوم چه لذتیو تجربه میکنم وقتی که خوابی غرق بوس...
23 مرداد 1392

دلتنگی

  دخترم . . .   .  .  . همین !  دلم تنگ شد ، صدات زدم . .   آخه امروز اولین روزیه که تو میری خونه مادر و تا عصر که از سر کار برگردم همدیگه رو نمی بینیم واقعا دلم واست تنگ شده ...
23 مرداد 1392

لغت نامه 23 ماهگی

  این روزها بیشتر از هر زمان دیگری دل می بری ،   حضورت را به رُخ می کشی ... این روزها شیطنت هایت به قدری شیرین اند که در وصف نمی گنجد نازنینم . حرف زدنت !! وااااااااای که نمی دانی چقـــــــــدر به دل می نشیند . خصوصا" اینکه این روزها ، کمتر کلمه می گویی و بیشتر جمله ! این روزها با هیچکس دیگری تکرار نخواهد شد  دختر بی همتای من . دوستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم .   بیشین پاشو اَک: اَخ بشینم اُ پک: پفک کامپیر: کامپیوتر بُیو: برو بِیج: برنج فُصول:فضول ایتون: زیتون ...
21 مرداد 1392

عکسهای 20 تا 23 ماهگی

  بعضی وقــت ها ...    تنها چیزی که آدم تو زندگیش میخواد   برای زنـــــــده بودن   برای نفس کشیدن   برای عشق ورزیدن   برای خوابیــــــــــدن  برای بیـــــدار شدن  فقــــــط  یه بهــــــــونه است و   " تــــــــــ♥ــــــــو "   قشـــــــنگ ترین بهـــــــونه من  برای زندگی هستی عشقــــــم ♥   با اباالفضل بازی می کردی    توی حمام با باباکاظم با رنگ انگشتی بازی می کردی ...
21 مرداد 1392

برگی از خاطرات 23 ماهگی

    خدا قول نداده آسمون هميشه آبی باشه و باغ ها پوشيده از گل قول نداده زندگی هميشه به كامت باشه خدا روزهای بی غصه و شادی های بدون غم و سلامت بدون درد رو هم قول نداده خدا ساحل بی طوفان، آفتاب بی بارون و خنده های هميشگی رو قول نداده خدا قول نداده که تو رنج و وسوسه و اندوه رو تجربه نكنی خدا جاده های آسون و هموار، سفرهای بی معطلی رو قول نداده قول نداده کوه ها بدون صخره باشن و شيب نداشته باشن رود خونه ها گل آلود و عميق نباشن قول داده ؟ ولی خدا رسيدن يه روز خوب رو قول داده خدا روزی روزانه ، استراحت بعد از هركار سخت و کمک تو كارها و عشق جاودان رو قول داده . عجب روزی می شه اون روز پ...
21 مرداد 1392

خاطرات 23 ماهگی ماه من

مادرانگی را هر روز باستایشم آغاز میکنم...و هر روز این احساس زیبا با من رشد میکند... زیبای کوچکم آنقدر خالص است که هر بار صدایش میزنم بند بند وجودم به لرزه می افتد...چه افتخاریست مادر این فرشته بودن... آن لحظه که صورتش را میبوسم بهترین پاسخ عاشقانه را میگیرم...دیگر مرا خیالی نیست... ستایشم!!!همه بازی های کودکی ات را دوست دارم...و هر روز حس بزرگ شدنت را با لذتی آمیخته با ترس ، لمس میکنم...نمی خواهم آرزو کنم ای کاش به اندازه آغوشم میماندی... چرا که من با هر تار موی تو که رشد میکند ، اوج میگیرم!!! لذت دیدن قد برافراشتن تو به تنگ شدن آغوشم می ارزد...     قبلا گفتم که به خا...
21 مرداد 1392

شیره جان

    ستایش مادر ؛ همیشه بی نظیر و بی همتای من ؛ نزدیک به 12 روزاست که دوری از من . و آن رابطه ی تنگاتنگ و عاشقانه ی همیشگی محــو شده ، آنقدر که انگار اصلا چیزی نبوده میانمان !   عزیزم ؛ دلم بی تاب توست ، خیلی ... دلم می خواهد تنها یکـــــــبار دیگر ، شیرت دهم . دلم می خواهد صدای قورت قورت خوردنت را بشنوم ، صدای نفس هایت ... دلم می خواهد نفس های گرمت ، دوباره تنم را داغ کند ... دلم می خواهد پیشانی و موهای عرق کرده ات را با دستم پاک کنم .   ستایشم ؛ از همه بیشتر دلم برای نگاهت تنگ شده ؛ همان نگاه های رو به بالایت ، همان چشمان خیره به من و مسخ کننده ات ....
16 مرداد 1392

23 ماهگیت مبارک فرشته کوچولوی من

  23 ماهگیت مبارک نازنینم!!!! خدایا این فرشته مهربان کیست که از آسمان برایم هدیه کرده ای؟ این چه گلی است که در هر چهار فصل گل است ؟ این چه ماهی است که در روزها هم در آسمان است و نور میدهد؟ این چه چهره ای است که در آن پر از روشنایی و زیبایی است؟ این چه پروانه ای است که اینقدر رنگارنگ و زیباست؟ این چه ستاره ای است که در بین تمام ستاره ها درخشان تر است؟ خدایا این چه عشقی است که جانم دیوانه او شده؟ چقدر مهربان است.... مهر و محبت در وجود اوست. هدیه خداوند برای من از بهشت است ، فرشته ای که مسافر بهشت است. خدا برایم این مسافر را از بهشت فرستاده تا برای همیشه  ای...
5 مرداد 1392