گذری در خاطرات
این روزها حال و هوای ۲سال پیش روبرام زنده میکنه رفتم سراغ عکسهات و وقتی نگاهشون میکردم آهی باخوشحالی وتاسف بخاطرتکرارنشدن اون روزهای قشنگ میکشیدم وتصمیم گرفتم یه پست بذارم با تعدادی ازعکسهات که بوی خاطره میده و جا مونده ، چقدرروزهای مهم و قشنگ و پر از بوی خوشی بود، چقدرهمه چیزنورانی و پاک بود و هنوزم هست به خاطروجودعزیزت ، چقدرحس خوبی داشتم، خوب اما عجیب و ناشناخته ! لمس مادربودن چقدر غریب وآشنا بود . . .آشنا چون مادری دارم به پاکی هرچی زلالیست ومادری شدم پرازخلع ندانستن ، چه سخت بودمهم بودن اماندونستن و من چه خوب تونستم فرزندداشتن روباورکنم وامروزچه خوب میتونم بگم مادرم مادرتو مادردخترکی ازجنس خودم که قلبم روتسخیر...