عزیز دلم، ستایش عزیز دلم، ستایش ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره
وبلاگ عزیزترینموبلاگ عزیزترینم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

❀◕ ‿ ◕❀چشمهای ستایش چشمه زندگی❀◕ ‿ ◕❀

شب آرزوها

  امشب شب آرزوهاست   ا مشب شب آرزوهاست. خدا اولین شب جمعه ی ماه رجب رو به نام شب آرزوها نام گذاری کرده.   خدای مهربون توی این شب، فرشته هاش رو به زمین می فرسته تا آرزوهای بنده هاش رو بالا ببرن   امشب پرستاره ترین شب ساله، چون هر آرزو، یک ستاره میشه و میشینه روی بال فرشته ها و به آسمون میره   امشب، دست ها و نگاه ها رو به آسمونه و دعا می کنن که همه ی ستاره ها به خدا برسه   خدایا   ما هم برای آسمون امشب، چندتا ستاره فرستادیم و منتظریم دست های رحمتت اونا رو توی دل آسمون استجابت بکاره   خدایا   باغ دل همه رو امشب پر ستاره کن   ...
4 خرداد 1391

واژه های ستایش در 9 ماهگی

کلماتی که توی 9 ماهگی میگم و قند توی دل مامان و بابام اب میشه: دَدَه   دا دا     بابا اِده = بده اَه (برای دعوا کردن بکار می بره) دِی دِی = دایی تا تا= تاب دَس دَس  نه نه نه     ...
2 خرداد 1391

عشقت را سپاس مادر نازنینم

  عشق می بارد ... اشک نیز هم ... کودکی از نیستی به هستی میرسد ... و بانویی از زن بودن به مادر شدن ... و امید دوباره پروردگار به رویش عشقی دوباره ... به چشاندن شهدی شیرین به فرشته ای دیگر بر روی زمین ... مادر .... خدای مهربانم ! اشک هایم رااز گونه هایم برگیر تا نگاه مهربانت را دوباره بنگرم ... چه خوشبخت بودم که نام فرشته ای را بر پیشانیم نوشتند در نخستین لحظه   ورودم به این دنیای بزرگ ... چه خوشبخت ترم این روزها که نام آن فرشته بر قلبم حک شده است ... مادر عزیزم ببخش مرا برای تمام ثانیه هایی که مادر بودن...
2 خرداد 1391