عزیز دلم، ستایش عزیز دلم، ستایش ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
وبلاگ عزیزترینموبلاگ عزیزترینم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

❀◕ ‿ ◕❀چشمهای ستایش چشمه زندگی❀◕ ‿ ◕❀

برای مسافر کوچولو

تو آمدی و به یمن آمدنت من مادر نامیده شدم ،برای تو می نویسم ستایش عزیزم ، مادرانه می نویسم که بدانی چگونه می پرستمت و چگونه دوستت دارم .

برایت آرزو دارم ،که نور نازک قلبت  به تاریکی نیامیزد

که چشمانت به زیبایی ببیند زندگی ها را

چو باران آبی  و  زیبا ،  بباری شادمانه  روی گرد غم

  به دور از دل گرفتن ها  

 به تنهایی  نیالاید  خدا این قلب  پاکت  را

و همواره  به  دستانت  بیاویزد چراغ راه خوشبختی 

بدانی  آنچه  را اینک  نمی دانی

برایت آرزو دارم سعادت را، طراوت را، بهشت و بهترین بهترینها را

عزیز روزهای من خدا را می دهم سوگند

که در قلبم برای تو خدا را آرزو دارم.

عزیز مامان ستایش

 

39 ماهگیت مبارک عروسکم

 رفیق روز تنگ من پری قصه های من شاپرک سفید من امید فرداهای من دختر رویاهای من ... 9 ماه به انتظار نشستیم و 39 ماه است تو در کنارمان نشسته ای و چه شیرین است این بادعم بودن و ما شدن. شیرین زبون من 39 ماهگیت مبارک  
4 آذر 1393

38 ماهگیت مبارگ رعنای من

  دخترم   چقدر زود بزرگ میشوی؟ برای چه این همه شتاب داری؟ برای من هیچ لذتی بالاتر   از تماشای بالیدنت نیست... اما اینگونه که تو میروی میترسم از تو جا بمانم. د خترکم   انگار همین دیروز بود که من صدف تو بودم و تو مرواریدمن.  انگار همین   دیروز بود که مرواریدم را به دریای پرتلاطم این دنیا سپردم تا جایی بیرون   از من زندگی کند نفس بکشد ببالد . میوه   ی دلم روزهایی که میگذرند باز نمیگردند و روزهایی که می آیند ، من برای آمدنشان لحظه شماری میکنم و فردا برای رفتنشان بی تابی خواهم کرد..  من جرعه جرعه ی این لحظات ناب ...
4 آبان 1393

کودکم روزت مبارک

کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود، ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ، ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم. کودک مه روی من،کودک خوشبوی من کودک نازک  دلم،کودک همچون گلم، کودک امروز من،شادی هرروز من، همدم فردای من،نوگل زیبای من، دختر بیتای من،عشق بی همتای من، ای همه رویای من، روزت مبارک 16 مهر 93 ...
16 مهر 1393

37 ماهگیت مبارک شیرین ترین عصاره زندگیم

  دختری دار م از جنس ماه زیبا و به رنگ مهتاب   دختری دارم از جنس گل ....لطیف و زیبا و خوشبو....هر روز مانند غنچه ای باز    می شود و تمام خانه سرمست از بوی خوشش   دختری دارم مانند صدف سخت و محکم و قلبش بسان مرواریدی زیبا و بسیار گرانبها دختری دارم با قلبی فرشته گونه مهربان و بی آلایش ساده ساده   دختری دارم مانند باران می بارد گاهی اما کوتاه......مانند ابر بهاری.....   دختری دارم از جنس خورشید گرم و دلچسب....هر بامداد می درخشد....خانه ام نور باران میشود....گرمایش دلگر...
4 مهر 1393

پاییز، فصل زیبای خدا

پنجره ات را باز کن: شهریورت در حال اتمام است هوا دلش هوای عاشقی کردن می خواهد هوا دلش قدم زدن روی برگهای رنگارنگ را می خواهد، از قدم زدن کنار ساحل خسته شده است، بگذار باد پاییزی بر طره موهایت بوزد، اجازه بده که بارون پاییزی وجودت را خیس کنه، نترس چتر لازم نیست: اعتماد کن، خودت را به باران بسپار، دستانت را باز کن، سرت را رو به آسمان نگه دار، بگذار قطرات باران خیسی چشمانت را بشوید، نفس بکش در میان هوای لطیف پاییزی، بس است گرما، بس است بی بارانی و بی بادی، کی گفته پاییز غمگینه؟ وقتی که صدای خش خش برگ های طلاییش ، در زیر پای توست؟ ...
31 شهريور 1393

دخترم روزت مبارک

زودتر به تکلم می افتد، زودتر راه می رود، زودتر به سن تکلیف می رسد... اصلا انگار دختر از همان اول عجله دارد... گویی که اصلا برای خودش وقت ندارد، که حتی بازی هایش رنگ و بوی "جان بخشیدن" دارد، رنگ و بوی ابراز عشق و محبت به "دیگری" ... نگاه کن چه معصومانه عروسکش را در آغوش می فشارد، گویی سالهاست طعم شیرین "مادری" را چشیده است... آری... " دختر بودن " یعنی عجله داشته باشی، برای رساندن مهر به دستان دیگران... " دختر بودن " یعنی وقف بند بند ساقه ی وجود تو برای رشد نهال عاطفه... " دختر بودن " یعنی از مقام ریحانه بهشتی بودن به "لت...
8 شهريور 1393

سوگلم سه ساله شد

سه سال از روزی که با آرزوی دیدنت قدم به بیمارستان گذاشتم میگذره...گذشت و سرعت این گذر باور کردنی نیست، چه زود گذشت اولین قدمت اولین حرفت اولین دندونت و اولین هایی که بایاد آوریشون لبخندی از شیرینی و دلتنگی روی لبم میاره و حالا من مادر دخترک موکمند و خوشکلی هستم سه ساله که وجودش باعث خوشبختی و افتخار ماست ، تنها حرفی که همیشه و همیشه تکرار کردم و خواهم کرد دوستت دارم است که با گفتنش آرامشی به دلم مینشیند...   امسال با بابایی تصمیم گرفتیم خودمون 3 تا واست تولد بگیریم عصری قبل از اینکه بیایم خونه مادر دنبالت رفتیم کیک و کادوی تولدتو گرفتیم و اومدیم خونه وقتی اومدیم متوجه شدم وسایل خاله هنوز خونمونه و...
8 شهريور 1393

سه سالگیت مبارک ،جان مادر

هیچ گاه یادم نمیرود آن روزی که وجودت با وجودم پیوند خورد. هیچ گاه اولین روزی که صدای خوش نواز قلبت را شنیدم فراموش نمیکنم. اولین عکسی که از وجودت.... سلامت جسمت ..... به دستم رسید همیشه و همیشه نگاه میکنم. نه ماه انتظار و انتظار .... شیرین و تلخ و پر از  تشویش و دل نگرانی ..... اما وقتی آمدی همه ی تصوراتم یکجا به حقیقت پیوست همانی بودی که همیشه در خاطرم مجسم میکردم . یه دختر زیبا ...... و سفید با دست و پای کوچک که با چشمانی زیبا و نگاه نافذ نگاهم میکردی گویی با زبان بی زبانی به  من میفهماندی که مادر منم نه ماه در انتظارتان ...
4 شهريور 1393

36 ماهگی عشق مامان

سلام دختر کوچولوی مامان که هر روز شیرین تر و دوست داشتی تر میشی توی روزهایی که مثل هم و روی روال تکرار شدنیش در حاله گذره تنها چیزی که زندگی ما رو هر روز متفاوت از روز قبل می کنه تو هستی هر روز با کارا و حرفای تازه سورپرایزمون می کنی و واقعا مثل یه پدیده تکرار نشدنی هستی که تجربه روز به روز زندگیت برامون سراسر از لذته هر زمان از بدیهای روزگار از آدمای بد از زندگی پر از فراز و نشیب خسته شدی بدون که آغوش ما برات بازه و همیشه و در هر زمان پشتت خواهیم بود تا زمانی که خدا بهمون عمر بده عزیز دلم این روزا حسابی درگیر کلاس تذهیبی که میرم هستم و مشغول تمرین و کمتر به وبلاگت سر میزنم ببخش منو از 4 تا 6 م...
25 مرداد 1393