یک سالگی دفتر خاطرات سوگلم
وبلاگ ستایش یکساله شد
مادربزرگ همیشه همه چیزراترشی می انداخت
مربا می پخت
آلو را لواشک میکرد
آلبالوراخشک
هرآنچه خوردنی بود
این گونه
ازفصلی به فصل دیگر
کوچ میداد
مانیز
آنهاکه دوستشان داریم را
خاطره میکنیم
برای روزمبادا
دخترم،،
خاطره ها
برعکس آدم ها
همیشه تازه میمانند . . .
عزیزترینم ۲۸ اردیبهشت تولد یک سالگیه وبلاگت بود که باتاخیر پستشومیذارم . . . درتاریخ ۲۸ اردیبهشت 91 با نی نی وبلاگ آشنا شدم و تصمیم گرفتم واست یه وبلاگ بسازم وقتی شروع به نوشتن کردم نمیدونستم که انقدربرام عزیز میشه هم وبلاگت هم خاطراتت .
دخترم درسته این وبلاگ برای تو وبهتربگم به بهانه توست ، اماحس مالکیتی بهش دارم که فکرنکنم تاسالهای سال به دستت بسپرم ،، من اینجا دنیایی متفاوت دارم ازروزهای مادرانه ام میگم روزهایی عزیز و درگذرکه بعدها میشه ردپای جوانیه ما که فقط باخوندنش میتونیم این روزها رو درنگاه ذهنمون ببینیم
ومن تاجایی که بتونم برات ادامه میدم چون انقدردرحال تحولی که گاهی فکرمیکنم اگه یه لحظه ازت دورشم یعنی یه لحظه قشنگ روازدست دادم واین لحظات تکرارنشدنی روبه هرطریقی ثبت میکنم ،، وآرزوی من تنها اینه که تمام صفحات این دفترخاطراتمون پربشه ازسلامت و شادی وموفقیت تو وهمه آدمهای مهم زندگیمون . .
امید که روزی باآینده ای روشن ودلی شاد وامیدواردربهترین شرایط روزگار مادرانه هایم را رنگی نوبزنی . .
شاد بودن یک سفر طولانی است ، نه یک مقصد ،، هیچ زمانی برای شاد بودن بهتراززمان حال نیست ، زندگی کن وازتمام لحظاتش لذت ببر . .