ستایش در 17 ماهگی
ای امید زندگیم ....
با تو سبز و خرم است دنیای من
ای بهار روشن فردای من
میرسم با تو به اوج کهکشان ...
ای تمنای دل تنهای من ...
ماشاالله ماشاالله روزبه روز شیطونتر می شی و گاهی اوقات اینقدر شیطنت و توی یک کلمه اینقده اذیت می کنی که دلم می خواد بشینم و زارزار گریه کنم
خیلی دوست داری که یه مداد و کاغذ برداری و نقاشی که نه خط خطی بکشی
و واسه اینکه هر روز کاغذهات توی خونه پخش بود
یه تخته جادویی بهت دادیم تا باهاش بازی کنی
گیر دادی به سی دیهای کلیله و دمنه
و روزی تقریبا8-7 بار در روز اونا رو تماشا می کنی
واسه اینکه کمتر سی دی ببینی
واست یه ماشین کوکی کوچولو خریدم که هم آهنگ می زنه
و هم دور خودش می چرخه و دو تا عروسک داخلش سرشونو تکون می دن
توی رقص همچین مهارت پیدا کردی
و وسط رقص زانوهاتو تا می کنی و می رقصی
در هر حالتی که باشی تا صدای یه آهنگ می شنوی باید خودتو یه تکون بدی!!!!!!
گاهی وقتها وسط سالن می رقصی و خاله عاطفه هم با خودت می بری و ....
روی مبلها راه میری و روی دستشون می ایستی و بازی می کنی
وسایلی رو که روی زمین ریختی اگه جمع کنیم
دوباره میای و اونا رو پخش می کنی و میری
ووووووووووووووووووو
گاهی اوقات واقعا نی نی ناز و حرف گوش کن و خوبی می شی و جیگررررررررررررررررو هر کاری بهت می گیم انجام می دی
تا یه چیز به درد نخور می بینی
و پوست کیک و شکلاتهاتو می ری و توی سطل زباله می ریزی
چادر می پوشی و کنار جا نماز می شینی
و سرتو می گذاری روی مهر و بر میداری و زیر لب یه چیزهایی زمزم می کنی
قاشق بر میداری و خودت غذا می خوری
و البته تمام لباس و سرو صورتت هم کثیف می کنی
این ماه گیر دادی به شیر موز و شیر توت فرنگی
و وقتی دلت هوای شیر می کنه میری در یخچال و می گی باااااااااا
و جالب اینکه جدیدا انگشتتو می کنی توی دهنت و در میاری یعنی خوراکی می خوای
میری توی آشپزخونه و گاهی اوقات علاوه بر اینکه در گاز رو باز می کنی
شعله ها رو هم کم و زیاد می کنی و اگه متوجه نشیم معلومه چی به سر غذامون میاد
مثل این گربه ای که توی یخچاله در رو باز می کنیم سریع میری
و توی یخچال البته طبقه پایین می شینی
توی یک کلمه عزییییییییییییییییییییییزی