عزیز دلم، ستایش عزیز دلم، ستایش ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره
وبلاگ عزیزترینموبلاگ عزیزترینم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

❀◕ ‿ ◕❀چشمهای ستایش چشمه زندگی❀◕ ‿ ◕❀

خاطرات 19 و 20 ماهگی نفس

1392/2/4 14:03
نویسنده : مامان فاطمه
273 بازدید
اشتراک گذاری

 

  تمام ترانه هایم ترنم یاد توست و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست

ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم

ای مهربان - لبخندی از تو مرا کافیست که  از هیچ به همه چیز برسم

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

   3اسفند بابایی مارو واسه ناهار برد سپیدان و ماهی کباب خوردیم و برگشتیم خونه و تو هم که ماشاالله....

 سپیدان

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

8 اسفند ماه برای اولین بار بردمت مهد کودک خودم 1.5 ایستادم وقتی با مربیت مشغول نقاشی کشیدن شدی برگشتم اداره و بابا جون نیم ساعت بعد رفته بوددنبالت که به زور برگشتی خونه

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

 

 

 

 

9 اسفند دیدم که 2 تا دندون شماره 7 و8 بالایی دارن یواشکی بیرون میان

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

10 اسفند مامان جون نبود و من و بابا کاظم تنها تو رو بردیم واسه واکسن 18 ماهگی

و چون خیلی تکون خوردی تا 1 هفته پاهات درد می کرد و درست راه نمی رفتی

و وقتی می خواستی بشینی اول پاتو صاف می گذاشتی بصورت افقی روی زمین

و بعد کل بدنتو تق می کوبیدی

روی زمین و تا 3 روز تب داشتی و این اولین واکسنی بود که اینقده اذیت شدی و تب کردی

الهی مامانن فدات بشه جیگر طلا

  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

12 اسفند ماه مامان جون  برده بودت مهد و تنهات گذاشته بود البته فکر نمی کردیم بهانه بگیری که شروع به گریه و زاری کرده بودی واز مهد به باباجون زنگ زده بودن و اومده بود دنبالت

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

15 اسفند  توی مهد مراسم سفره 7 سین و عکس انداختن بود و من خودم بردمت مهد ولی از وقتی رفتیم شروع به گریه کردی و با عجله یه عکس ازت انداختن و برگشتیم خونه

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

از 18 اسفند 3  روز کامل گشتم و فقط واست یه کفش و یه لباس گرفتم

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

از 27 اسفند چند روز قبل از عید مرخصی گرفتم و توی خونه کنارتون بودم

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

  دندونای 5 و 6 پایین هم  جوونه زدن

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

30 اسفند بعد از سال تحویل رفتیم خونه آقایی و تا آخر شب اونجا بودیم

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

1 فروردین صبح رفتیم خونه باباجون

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

عصر یکم رفتیم خونه آقای من

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

2 فروردین عصر رفتیم خونه دایی وحید و عمو فرزاد و

چونکه بابا کاظم  بقیه روزها رو تا 7 فروردین  سر کار بود ما موندیم خونه مامان جون

و بابایی رفت شیراز

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

عصر 3 فروردین با بابا جون و اینا رفتیم خونه عمو بهنام و بازهم عمو فرزاد

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


6فروردین از صبح رفتیم خونه خودمون و ظهر با باباجون رفتیم فرودگاه استقبال عمو مسعود من که از مکه اومد و شام هم همونجا خونه عمو بودیم قبل از شام با عمو مهرزاد رفتیم خونه بعد آقا و ننه من اومدن خونمون و بابا کاظم هم از سر کار اومده بود خونهبعد از شام باباجون اینا هم اومدن خونمون

  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 7فروردین عصر عمو فرزاد اومد خونمونو آخر شب رفتیم خونه عمو مجتبی و تو با سبا کلی بازی کردی

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

8 فروردین عمو فرزاد واسه ناهار اومدن خونمون و با مبینا حسابی مشغول بودی

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

9 فروردین عصر رفتیم خونه دایی سید ضیا ولی توی مسیر رفتن یک مرتبه افتادی به استفراغ و این شروع مریضیت بود

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

10 فروردین حالت چندان خوب نبود و بردیمت دکتر ومریضیت ویروس اسهال و استفراغ بود و با وجود داروهایی که دکتر بهت داد شب تا صبح نخوابیدی و فقط استفراغ می کردی

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

11 فروردین بازهم رفتیم دکتر و چون یه کم حالت بهتر شده بود  رفتیم خونه عمو بهبودو بازهم شب تا صبح...

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

12 دایی سید ضیا اومد خونمون و تو یه کم با مهرانا و علیرضا بازی کردی

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

12 شب تا صبح بابا کاظم حالش خوب نبود و تا صبح نخوابید و صبح 13 یه کم بهتر بود رفتیم طرف جنگل و باباجون و عمو بهبود و فرزاد و اقا اونجا بودن و 1 ظهر ما رسیدیم و تو اصلا حالت خوب نبود و حالت سرما خوردگی داشتی و عصر دوباره افتادی به استفراغ و ما هم شب خونه بابا جون موندیم و صبح وقت دکتر گرفتیم و سریع بردیمت دکتر و من تا 17 مرخصی بودم و تو اصلا حالت خوب نبود و سرما خورده بودی ولی دکتر می گفت به خاطر ویروس همون مریضیه هست و خدا رو شکر چند روز بعد خوب شدی و دیگه مشکلی نداشتی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)