عزیز دلم، ستایش عزیز دلم، ستایش ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره
وبلاگ عزیزترینموبلاگ عزیزترینم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

❀◕ ‿ ◕❀چشمهای ستایش چشمه زندگی❀◕ ‿ ◕❀

خاطرات 23 ماهگی ماه من

1392/5/21 11:22
نویسنده : مامان فاطمه
506 بازدید
اشتراک گذاری

مادرانگی را هر روز باستایشم آغاز میکنم...و هر روز این احساس زیبا با من رشد میکند...

زیبای کوچکم آنقدر خالص است که هر بار صدایش میزنم بند بند وجودم به لرزه می افتد...چه افتخاریست مادر این فرشته بودن...

آن لحظه که صورتش را میبوسم بهترین پاسخ عاشقانه را میگیرم...دیگر مرا خیالی نیست...

ستایشم!!!همه بازی های کودکی ات را دوست دارم...و هر روز حس بزرگ شدنت را با لذتی آمیخته با ترس ، لمس میکنم...نمی خواهم آرزو کنم ای کاش به اندازه آغوشم میماندی...

چرا که من با هر تار موی تو که رشد میکند ، اوج میگیرم!!!

لذت دیدن قد برافراشتن تو به تنگ شدن آغوشم می ارزد...

 line yasgroup.ir 31 زیباساز وبلاگ – جدا کننده متن  24

 

قبلا گفتم که به خاطر ماه رمضون جایی نرفتیم .

عید فطر مهمون مامان جون اینا بودیم

و صبح 18 مرداد ماه بابا جون اومد و با هم رفتیم شش پیر اطراف سپیدان .

رفتیم توی یه باغ شخصی تا عصر .

 

خیلی خوب بود و خوش گذشت به تو هم خیلی خوش گذشت و حسابی هوا خوردی

شب بعد از اینکه از اونجا اومدیم مامان جون اینا اومدن خونمون و 1 ساعتی نشستن و رفتن

 بعد از رفتن اونا چون بابا کاظم 19 اداره بود زنگ زدیم برگشتن و ما هم باهاشون رفتیم خونشون .

اینم 1 ماه تعطیلات من که تموم شد

line yasgroup.ir 31 زیباساز وبلاگ – جدا کننده متن  24

چون دیگه قرار شده بود بعد از ماه رمضون خونه مادر بمونی 20 مردادعصر اومدیم خونمون و 21 رفتی خونه مادر موندی و این اولین روزی بود که تا عصر که از اداره می اومدم نمی دیدمت .line yasgroup.ir 31 زیباساز وبلاگ – جدا کننده متن  24

هر وقت بابا کاظم شب کاره از صبح می برمت خونه مامان جون و فرداش بر می گردیم .line yasgroup.ir 31 زیباساز وبلاگ – جدا کننده متن  24

خونه مادریه کم شاید غریبی می کنی آخه اونجا نه جیشتو می گی و نه دستشویی می ری خلاصه همه جا رو جیشی کردی فضول خانم.line yasgroup.ir 31 زیباساز وبلاگ – جدا کننده متن  24

یه روز عصر جمعه هم رفتیم پارک بادی و برای اولین بار رفتی استخر توپ و کلی بازی کردی

و بعد هم رفتی سوار وسایل بازی که شکل هلی کوپتر بود شدی .

line yasgroup.ir 31 زیباساز وبلاگ – جدا کننده متن  24

وبرای اولین بار خودت رو تنها گذاشتیم توی قطار برقی من فکر می کردم چون تنهایی گریه می کنی ولی شروع کردی به دست زدن و عین خیالت هم نبود . line yasgroup.ir 31 زیباساز وبلاگ – جدا کننده متن  24

سوار ماشین شدیم بیایم خونه گریه کردی که بری بازی برگشتیم رفتی تشک بادی و مدت بازی 10 دقیقه بود تمام مدت رو می پریدی بالا .وقتی که مدت بازی تموم شد نمی امدی بیرون وبعد هم تا خونه گریه می کری.

line yasgroup.ir 31 زیباساز وبلاگ – جدا کننده متن  24

3 شهریور با بابا کاظم رفتیم بیرون واست کادوی تولد بخریم و هر دو کادو به انتخاب خودت بودآخه تا الان هر چیزی که به انتخاب خودت واست خریدیم بیشتر دوست داشتی .line yasgroup.ir 31 زیباساز وبلاگ – جدا کننده متن  24

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)