عزیز دلم، ستایش عزیز دلم، ستایش ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره
وبلاگ عزیزترینموبلاگ عزیزترینم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

❀◕ ‿ ◕❀چشمهای ستایش چشمه زندگی❀◕ ‿ ◕❀

34 ماهگی زندگی مامان

1393/4/8 8:45
نویسنده : مامان فاطمه
687 بازدید
اشتراک گذاری

زندگی یعنی همین امروز همین حالا

یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا

زندگی یعنی نگاه تو

کوک کردن قلبم با صدای تو

دل دادن به آهنگ دل پاکت

 

زندگی یعنی:

وقتی با لبهای قرمزت بوسه باراونم می کنی و مدام می گویی:«دوست دالم »  و من هم دیگه به بوسه های تو ایمان اوردم چون که معجزه می کنه.

زندگی یعنی:

وقتي میبینم حوصله ات سر رفته بهت میگم ستایش جون بریم بیرون ،گل خنده رو لبهات میشینه و تمام ذهنم درگیر اون گل سر کوچکی مي شه که باید با تیپ دخترانه ات سِت بشه.میری جلو آینه میگی و رژلب می زنی باورم نمي شه كه همپايي مثل تو دارم ، همپايي كه تا ديروز دستش رو مي گرفتم كه تاتي كنه اما امروز دستم تو دستای كوچیكش مي فشاره و فرياد مي زنه:«مامان بدو »

زندگی یعنی:

وقتی منو تو آغوشت میگیری و دوتا دستات رو دور گردنم حلقه میکنی ومحکم فشار میدی ویه بوس محکم میکنی ومیگی :کیف داره،اونقدر اروم میشم که یادم میره باید نفس بکشم


زندگی یعنی:

وقتی میای وتوی بغلم می خوابی و دستتو حلقه می کنی دور گردنم اون وقته که من پا میذارم تو دنیای شیرین بچگیت واز این دنیای پر از مشغله جدا میشم وآرامشو با تمام وجود تو بغلت حس میکنم

زندگی یعنی:

 لحظه ای که هر روزمو با هاش شروع میکنم وقتیه که چشمامو باز کنم ومیبینم تو هم بیدار شدی ومیای ودوتا ذستاتو دور گردنم حلقه میکنی وصورتمو میبوسی خدایا بعد از تمام روزهایی که من بالاسرش ساعتها مینشستم و نگاش میکردم که چه زیبا خوابید حالا  این فرشته نازنینم داره بالاسرم میشینه وبهم نگاه میکنه بدون اینکه بیدارم کنه بعدش میای بغلمو خودتو برام لوس میکنی ومنم میچلونمت کولوچه خوشمزه من

زندگی یعنی:

این روزهای ما، شیرینی صدات با خوندن شعرهای کودکانت هزار برابر شده .

زندگی یعنی

لحظاتی که بی هوا میای بغلم ومیگی مامان دوست دالم و....

 

دنیا و زندگی این روزای من توی یه چیز خلاصه میشه ستایش، دختر زیبای کوچولوی من

توی این مدتی که دایی سر درد داشت گاهی وقتها که واسه دکتر رفتن میومدن خونه ما بودن و حتی چند شب هم موندن که تو کنار ممان جون و باباجون می خوابیدی حتی یه شب واسه mri ساعت 2 شب وقت داشتن که وقتی بیدار شدی دیدی مامان جون کنارت نیست کلی گریه کردی.

طبق معمول همیشه من میرم دانشگاه و تو هم میری خونه مادر.

7 خرداد

کلاس تذهیب داشتم بابایی منو رسوند و بعد شما دو تا با هم رفتین پارک.

14 خرداد ماه

زنگ زدیم به عمو مجتبی و با بچه ها رفتیم پارک شقایق خیلی بهت خوش گذشت و کی بازی کردین و بعد که خواستیم بچه های عمو رو برسونیم خونشون اونقدر گریه کردی که مجبور شدیم بریم خونشون و آخر شب هم با گریه برگشتی خونه.غمگین

16 خردا د

عصری عمو محسن و خانمش اومدن خونمون .تو خیلی خوشحال بودی

 22 خرداد

  بابا کاظم اداره بود و من کلاس تذهیب داشتم و با آژانس رفتیم کلاس . توی آموزشگاهی که من میرم کلاس واسه بچه ها کلاس نقاشی دارن که تو رو فرستادم توی اون کلاس ولی هر 5 دقیقه می اومدی و ام یه برگ آچار می گرفتی و می رفتی و آخر هم مداد شمعی های مربی رو برداشتی و آوردی کنار خودم نشستی بازی کردن.

به دیوارهای آموزشگاه نقاشی بچه ها بعد از اتمام دوره نصب شده که به نقاشیها  نگاه می کردی و می گفتی کی اینا کشیده  می گفتم نی نیها یه نگاه بهشون می کردی و سر تکون می دادی و می گفتی برم منم بکشم بیام.( فدای اون اعتماد به نفست)چشمکبوس

مربی تذهیب من خانم برفی هستش که گیر دادی می گی نگو خانم بلفی بگو آدم بلفی زبان

24 خرداد

امتحاناتم شروع شده واسه همین امروز صبح با سرویس دانشگاه رفتیم خونه مامان جون و تا 8 خرداد ماه هم اونجا بودیم

29 خرداد

واسه یه کار بانکی مجبور شدم بیام شیراز و چون عمه من هم از مکه بر می گشت و واسه ظهر سفره داشت با بابا کاظم برگشتیم خونه عمه و تو با نسیم دوست شده بودی و کلی اون روز رو با هم بازی کردین . عصر با بابایی رفتیم پارک و واسه شام هم رفتیم خونه عمه.

این چند وقت امتحانام یا با مامان جون بودی یا با خاله و وقتی هم که می رفتی مغازه همه جا رو بهم می ریختی و کلی شیطنت می کردی.

موقع صدا کردن به من می گی مامان سیای زشت بندری حالا بیا بچه بزرگ کن

تا اذیت می کردی یا صدای بلند میدادی و می گفتیم هیس سریع می گفتی دای دایی سرش درد می گیره؟

 

تبلیغ پفک لوسی روخیلی دوست داری و تا پخش میشه سریع میری جلوی تی وی و شروع می کنی به رقصیدن

شعر یه دختر دارم شاه نداره رو هم که دیگه حفظی

شعر آهویی دارم خوشکله- چه دختر تمیزی   دست می کنه تو دیزی- توی دو ماه گذشته تا الان حفظ کردی

شعر حسنی بی دندون شده قبل از عید حفظ کردی و این روزها هم با سی دی که تماشا می کنی می خونی و سعی می کنی شعر ها رو حفظ کنی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)