کارای گل دختر توی 16 ماهگی
تمام خوبیها را برای تو می خواهم
وشکوفایی غنچه های لبخندت را در بهار مهربانیت
صبح صادق زیبایی از آن توست
با خدا تنها پله ای فاصله است
وقتی لبخند قشنگت
پرده از راز آفرینش بر میدارد
به سجده باران سپاس
درمقابل خدا زانو می زنم و بر زانوی تو سر می نهم
خدای مهربان در همه احوال نگهدار تو باد...
یاد گرفتی میری توی پاسیون خونه مامان جون
و لی دیگه نمی تونی بیای پایین و از اون بالا صدا می کنی که بیاریمت پایین
تمام کابینتها رو خالی می کنی وسط آشپزخونه
وقتی میریم خونه خودمون می ری توی اتاق خودت
و تمام عروسکهاتو می ریزی وسط اتاق
اسبی رو که بابا واسه تولدت خریده بود میاری
و با بابا بازی می کنی و خودت یاد گرفتی روی اسب تکون بخوری
و می گیری کنار گوشت و می گی بابا
و مجبورم زنگ بزنم تا با بابا کاظم حرف بزنی
تا مسواک می بینی انگشت اشارتو می کنی
توی دهنت یعنی که مسواک می خوای
واست لاک زدم و هر جا میرسیم اول دستتو نشون می دی
و بعد هم باید کفش و جورابتو در بیارم تا لاکهاتو نشون بدی
وسایل آرایشی رو بر میداری و می کشی به صورتت
از ماههای قبل دستمال کاغذی رو بر می داری
و ریز ریز می کنی و می ریزی روی زمین
ولی جدیدا دستمال رو به جای دستمال مرطوب می کشی به پاهات
از دو ماه قبل یاد گرفتی و فوت می کنی
و جدیدا بابجون یه سوت داده دستت که یاد گرفتی صدا شو در بیاری
دوچرخت و میاری و اشاره می کنی سوارت کنیم
و تا سوار شدی خودت کمر بندشو می گیری و تا ببندی
پستونک عروسکت و در میاری و می کنی توی دهن خودت
( البته از چند ماه قبل)
بادبادک یا عروسکهای بادی رو می گیری جلوی دهنت و فوت می کنی
اگه پرچم ببینی و یا توی تلویزیون عزاداری امام حسین باشه می ایستی
و سینه میزنی و یا عین می گی
تا کامپیوتر یا لب تاب می بینی همجین حمله می کنی بهش
بهت مداد و کاغذ که م دم می شینی و واسه خودت خط خطی می کشی
و بعد هم می گ بوبه یعنی گربه کشیدی
و یا باید شکلهایی که بلدی و واست بکشیم و تو اسمشونو بگی
وقتی هر چیزی که می کنیم تنت یا تازه هست ،
سریع میری توی آینه قدی خودتو تماشا می کنی و کلی ذوق می کنی