عزیز دلم، ستایش عزیز دلم، ستایش ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره
وبلاگ عزیزترینموبلاگ عزیزترینم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

❀◕ ‿ ◕❀چشمهای ستایش چشمه زندگی❀◕ ‿ ◕❀

طالع شهریور ماه

زن متولد شهریور، نماد: سنبله مهمترین نشانه در طالع بینی زن متولد شهریور باکرگی،‌ دوشیزگی، و طبیعی بودن است و همین برای توصیف دختر متولد این برج کافی است. دختران متولد این برج بطور کلی هیچ وقت مثل مردم دیگر رفتار نمی کنند. نه عصبانی می شوند و دردسر درست می کنند و نه یک دفعه غیبشان می زند. او عمداً می خواهد که مثل طبیعت به نظر برسد. (نه منظور من این نیست که او لباس نمی پوشد و سخت است) او ندرتاً آرایش می کند. اگر زنی روستایی باشد, مطمئن باشید از ریشهء گشنیز و کرفس یا چیزی شبیه به ان, مواد آرایشی درست کرده و مصرف می کند. او مادر محشری است. برای او خیلی مهم است که بچهء باهوشی داشته باشد. اما باید بداند که بچه همان ان...
20 آبان 1392

26ماهگی عسلم

    او ن روزها که فکرداشتن وبزرگ کردن یه کوچولوی دوست داشتنی هنوزتوی فکرم هم نبودفکرمیکردم مادرشدن ومادربودن راحته فقط بایدبه گریه های یه بچه رسیدگی بشه غذاوپوشک وبغل کردن تنهاجواب دادن به نیازهای یه کودکه ! اماامروزاینطورفکرنمیکنم هیچ ، معتقدم که مادربودن یه شاهکاره ابدیه یه حس سخت و پیچیده که تاهمیشه باجون ودل به جون میخریش . حالا که به خودم نگاه میکنم میبینم خیییلی عوض شدم، خیلی کارهای مهمی انجام میدم ، خیلی مادرشدم !  امروزمیبینم آسون نبود.....حتی نتونی جایی بذاریش وبری یه چندساعتی برای خودت چون بهت وصله وبایدهرلحظه کنارش باشی ... 2سال و2 ماه پیش وقتی یه موجودنحیف که فقط انداره یه دست بود وحتی جرات بغل ک...
18 آبان 1392

شعر خوندن به زبان ستایشی

      توپولویم اوپوو                  صورتم مثل اولو      قدو بالام اوچوله                  چشم و ابروم سیاهه مامانه اوب دایم                میشینه توی اونه  می بافه دون دونه              لباس بچه ها        می پوشم اوشل                  مثا دسته ...
17 آبان 1392

ببخش مامان پر از خطا رو:

چرایش را نمی دانم اما همیشه از دیدن چهره معصومش در خواب  حس عجیبی داشته ام! یه جورچشمهایم بهش خیره میشود و پرازاشک ، که جواب بغضم رونمیتوانم بدهم ... انگار با مظلومیتش می خواهد من را یاد تقصیراتم بیاندازد ... یاد اینکه کجا بهش کم توجهی کرده ام ... کجا خواسته اش رو درست برآورده نکرده ام وکلابدجنس شدم ... کی جواب سوالش رو سر بالا داده ا م ... چطوری از زیر خواسته اش فرار کرده ام ... کجا بی خبر و بدون خداحافظی ترکش کرده ام و  کی از کوره در رفتم و بعد شبنم مژه های بلند و پر پشتش رو با دستهایم پاک کرده ام ... یاد وقتهایی که دخملک با التماس گفته بغلم کن و نتونستم! ... یاد وقتهایی که...
11 آبان 1392

26 ماهگیت مبارک دخترم

  26 ماه است خورشید زندگیمان شدی وهر روز از طلوع لبخندت جان می گیرم 26 ماه است ستاره ی شبهایمان شدی و بدون برق چشمانت شبمان صبح نمی شود 26 ماه است در باغ زندگیمان چون گلی خوشبو روییدی و مرا به نام باغبانی مفتخر ساختی و خدا می داند چرخیدن گرد وجودت و نگهداری ات با همه ی مشقاتش چه لذتی دارد  وبالاخره 26 ماه است من مادرم و خدا می داند قبل از آن از زیباییهای خلقت چقدر کم داشتم 26 ماهگیت مبارک غنچه کوچولوی مامان       ...
3 آبان 1392

25 ماهگی

  گل دخترم چند روزی بیشتر از 2 سالگیت نمی گذره ولی خیلی زیاد تغییر کردی و خانوم تر شدی و اکثر جملاتتو کامل می گی و خیلی راحت تر صحبت می کنی   یه شب بابا کاظم اداره بود و من و تو تنها خونه بودیم تقریبا ساعت 12 شب بود  باهات کلنجار می رفتم که بخوابی با زبون خودت یه چیزایی گفتی و آخرش گفتی فهمیدی منو بگی دوباره پرسیدم چی گفتی فکر کردم اشتباه شنیدم ولی بازم تکرار کردی همون شب می خواستی واست سی دی بگذارم حوصله نداشتم برم کنترلها رو بیارم وقتی بهت گفتم برو اونا رو بیار همونجور که لم داده بودی گفتی امیتونم ( نمی تونم) و کلی التماس منم فایده نداشت اگه یه موقع شلوارتو جیشی بکنی تو ی دع وا بهت می گم مگه زبون...
18 مهر 1392

روز کودک مبارک

  کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است کودکی لاله ی سرخ است به باغ امید   * * * کاش میشد همیشه کودک بود زندگی شادی و عروسک بود * * * کاش هرگز زنگ تفریحی نبود جمع بودن بود و تفریقی نبود کاش می‌شد باز کوچک می‌شدیم لااقل یک روز کودک می‌شدیم   این لبخندی که طعم عسل می دهد  و قلب آسمان را آب می کند   ای کاش همیشه در چهره ات باقی بماند عشقم   بهترین و دوست داشتنی ترین کودک دنیا روزت   مبارک . .   16 مهرماه 92 ...
16 مهر 1392

25 ماهگییت مبارک دخترم

25 ماه پیش.... تو آمدی و بهترین ملودی دنیایم شد صدای تپش قلبت. تو امدی و نگاهت شد چهار چوب قاب دیدگانم . تو آمدی و بر بلندترین احساسات مادرانه ام  پرچم فتح برافراشتی . تو آمدی و شدی مظهر تمام نیکی ها ، نیک ورزی ها، نیک بختی ها. تو آمدی و مرا مادر کردی به تمام وسعت معنا . تو آمدی و چه خوش زمان بود آمدنت در آن روزها . و اکنون سلام میکنم بر هر چه زیبایی است :   سلام بر فرشته نیک سرشت از بهشت آمده. سلام بر آن روزهای پر از زیبایی و خاطره. سلام بر روزهای پر از تازگی و دلدادگی هنوز نیامده. سلام بر شب های ابتدایی بی تجربه . سلام ب...
7 مهر 1392

پاییز

    بویش راحس میکنی ؟صدای گامهایش رامیشنوی ؟ چه طنازانه نزدیک میشود! ،چه دلبرانه دیوانه میکند!بالبخندی به لطافت باران ...من پرازشوق پاییزم ، برای عاشقانه قدم زدن وگوش کردن به خش خش ها ...پدرانمان خوب میدانستندکه پاییزفصل مهربانی و عشق است ازآنجاکه پاییزرابامهرآغازکردند . . .  چشم به هم بزنی دورو برت پرازرنگهای گرم میشه ...اون گرمی تو وجود توام رخنه میکنه ، هواخنکه ولی تو ازدرون احساس گرمامیکنی ،انگاری یه جوردلگرم میشی به زندگی ، مهر  آبان آذر فصلهای طلایی سالند ،   برای پاییزدلتنگم ،  یعنی لحظه شماری میکنم برای قدم زدن روبرگهای قرمز و زرد و نارنجی این سه رنگ پاییزدلخوشیه زندگین...
1 مهر 1392

زیباترین گل دنیا دخترم روزت مبارک

  ای بهار آرزوی نسل فردا،دخترم   ای فروغ عشق از روی تو پیدا، دخترم چشم وگوش خویش را بگشا کز راه حسد   نشکند آیینه ات را چشم دنیا، دخترم دست در دست حیا بگذار وکوشش کن مدام   تا نیفتی در ره آزادی از پا، دخترم کوه غم داری اگر بر دوش دل همچون پدر   دم مزن تا می توانی از دریغا، دخترم با مدارا می شوی آسوده دل،پس کن بنا   پایه رفتار خود را بر مدارا، دخترم         اینم ناهید یکی از دوستام دیروز واست فرستاده : دختر ، خاطرات شاد و خوشی گذشته لحظات شاد حال و امید آینده است تقدیم به دختر امروز و م...
16 شهريور 1392