عزیز دلم، ستایش عزیز دلم، ستایش ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره
وبلاگ عزیزترینموبلاگ عزیزترینم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

❀◕ ‿ ◕❀چشمهای ستایش چشمه زندگی❀◕ ‿ ◕❀

عکسهای دختر نازم در 24 ماهگی

  روزهایم به سرعت باد می گذرند ، می دوند و می دوزند مرا به فردا، جالبش اینجاست که خودم هم استقبال می کنم از این دویدن از این سرعت سرگیجه آور از این جهش به فردا و گاهی استپ می دهم به خودم که کجا؟؟؟ در فردا چه پنهان است ؟ که اینگونه بی تاپی. گذر زمان شاید تا حدود زیادی غم انگیز باشه...در نگاه اول همیشه اینطور به نظر  میرسه که کاش زمان نگذره و ما به سمت پیری و مرگ نریم...اما حقیقت اینه که زمان مثل یک جاده میمونه،یه جاده با صحنه های مختلفی که که در دوطرف اون در حال وقوع هستن...وتو میگذری و وقایع رو تماشا میکنی...بعضی از این صحنه ها ...
13 شهريور 1392

شیرین زبونیهات توی 24 ماهگی

ماه من . . تاابدکنارآشیان توآشیانه میکنم فضای آشیانه راپرازترانه میکنم کسی سوال میکند بخاطرچه زنده ای؟ ومن برای زندگی تورابهانه میکنم . .     دیگه جملات 3 و 4 کلمه ایت بیشتر شده و هر روز که می گذره بیشتر منو شیفته و مجنون می کنی با اون کلمات و جملات نازت و با اون صدای زیبا و اداهای خاصت موقع حرف زدن و هر روز بیشتر از پیش خدا رو شکر می کنم که چنین دختر باهوش و شیطون و ملوسی به من داد و ما رو لایق این دید که تو رو به ما بده و ما انتخاب شدیم برای با تو بودن چیزی که نهنه تکرار میشه و نه تکراری   شیرُِم - شیرَم شیشه پیاژ دودایش: ستایش بادر: ماد...
13 شهريور 1392

شیطنتهات توی23 و 24 ماهگی

  می بوسمت                    میخندی       وقتی که می خندی             زندگی جاری می شود به چشمانم که خیره می شوی                  معصومیت نگاهت مرا تا آسمان می برد گریه که می کنی                       قلبم تکه تکه می شود عاشقانه می بوسمت                  چه شیرین می خندی    ...
12 شهريور 1392

تولد 2 سالگی گل دخترم

  بهونه قشنگ من رفیق روز تنگ من شاپرک سفید من امید فرداهای من دختر رویاهای من تولدت مبارک      هفتم شهریور خونه مامان جون یه تولد کوچولو گرفتیم و از همه بیشتر به تو خوش گذشت چون واسه خودت خوب بود چون حسابی رقصیدی و کیف کردی تولد امسالت با تم جوجه بود خیلی ورجه وورجه کردی و نمی گذاشتی ازت عکس بگیرم من پشت دوربین ادا در می آوردم که تکون نخوری تو هم مثل من شرع کردی ادا در آوردن مامان جون : 20000 تومان دایی حمید:10000 تومان  مادر هم هفته بعد یه لباس بهت داد کادوی من ...
8 شهريور 1392

به بهانه 2 سالگی

    عزیز دلم، ستایش تا این لحظه ، 1 سال و 11 ماه و 25 روز و 4 ساعت و 14 دقیقه و 3 ثانیه سن دارد   . . . واااای خدای من ۲سااااال !  کِی این همه گذشت و من نفهمیدم . . این روزهای درشتاب خیلی بی رحمانه دقایق روازما میگیرن اگه وقت نکنی خوب مزه مزه اش کنی ازدستت رفتن برای همیشه ،،، ومن هرروزاین طعم رو چشیدم اماانگارفرصت مزه مزه کردن خیلی نیست و تاچشم بازمیکنی شب شده وباید دوباره چشمهات روببندی  .  .  . دخترم زودبزرگ شواما فرصت به یادنگه داشتنت روبیشتر بهم بده که ازترس ازیادنرفتن فقط دارم مینویسم وثبت میکنم که مبادادقیقه ای روازدست بدم . گاهی باخودم میرم به آینده  فکرمیکنم ...
29 مرداد 1392

آخ جون 10 روز دیگه مونده

  دختر شیرینم باورم نمیشه 10 روز دیگه تولد 2 سالگیته ومن یه دختر خانومه 2ساله دارم با هزاران هزار آرزو براش ومادر بودنم 2 ساله شده،  قبل از اینکه تو دلم بیای هیچوقت فکر نمیکردم مادر بشم و تصور این روزها رو نداشتم وچقدر خوب وشیرینه مادر دختر چون تو بودن. همیشه میگفتم اگه قراره مادر بشم وفرزندی داشته باشم خدا کنه که دختر باشه و خدا این لطفو به من وبابا کرد و تو رو به ما داد و هر روز و هر ساعت شیرنی زندگیو با وجود تو و دیدن تو بیشتر حس میکنیم. نمیدونی واقعا" نمیدونی هر بار که نگاهت میکنم و صداتو میشنوم چه لذتیو تجربه میکنم وقتی که خوابی غرق بوس...
23 مرداد 1392

دلتنگی

  دخترم . . .   .  .  . همین !  دلم تنگ شد ، صدات زدم . .   آخه امروز اولین روزیه که تو میری خونه مادر و تا عصر که از سر کار برگردم همدیگه رو نمی بینیم واقعا دلم واست تنگ شده ...
23 مرداد 1392

لغت نامه 23 ماهگی

  این روزها بیشتر از هر زمان دیگری دل می بری ،   حضورت را به رُخ می کشی ... این روزها شیطنت هایت به قدری شیرین اند که در وصف نمی گنجد نازنینم . حرف زدنت !! وااااااااای که نمی دانی چقـــــــــدر به دل می نشیند . خصوصا" اینکه این روزها ، کمتر کلمه می گویی و بیشتر جمله ! این روزها با هیچکس دیگری تکرار نخواهد شد  دختر بی همتای من . دوستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم .   بیشین پاشو اَک: اَخ بشینم اُ پک: پفک کامپیر: کامپیوتر بُیو: برو بِیج: برنج فُصول:فضول ایتون: زیتون ...
21 مرداد 1392

عکسهای 20 تا 23 ماهگی

  بعضی وقــت ها ...    تنها چیزی که آدم تو زندگیش میخواد   برای زنـــــــده بودن   برای نفس کشیدن   برای عشق ورزیدن   برای خوابیــــــــــدن  برای بیـــــدار شدن  فقــــــط  یه بهــــــــونه است و   " تــــــــــ♥ــــــــو "   قشـــــــنگ ترین بهـــــــونه من  برای زندگی هستی عشقــــــم ♥   با اباالفضل بازی می کردی    توی حمام با باباکاظم با رنگ انگشتی بازی می کردی ...
21 مرداد 1392

برگی از خاطرات 23 ماهگی

    خدا قول نداده آسمون هميشه آبی باشه و باغ ها پوشيده از گل قول نداده زندگی هميشه به كامت باشه خدا روزهای بی غصه و شادی های بدون غم و سلامت بدون درد رو هم قول نداده خدا ساحل بی طوفان، آفتاب بی بارون و خنده های هميشگی رو قول نداده خدا قول نداده که تو رنج و وسوسه و اندوه رو تجربه نكنی خدا جاده های آسون و هموار، سفرهای بی معطلی رو قول نداده قول نداده کوه ها بدون صخره باشن و شيب نداشته باشن رود خونه ها گل آلود و عميق نباشن قول داده ؟ ولی خدا رسيدن يه روز خوب رو قول داده خدا روزی روزانه ، استراحت بعد از هركار سخت و کمک تو كارها و عشق جاودان رو قول داده . عجب روزی می شه اون روز پ...
21 مرداد 1392